بسم الله مهربون :)

 

اهل منزل ماشین بهم نمیدن تمرین کنم. میترسن از رانندگی کردنم و تصادف و خسارت بالا. منم اصرار نمیکنم چون خودمم از خودم میترسم D;

در عوض داداشم خیلی سخاوتمندانه هرشب منو به زور میبره که با ماشین خودش تمرین کنم و تاکید میکنه که نترس. امشب رفتیم یه سربالایی، میخواستیم نیم کلاچ و پس نزدن تمرین کنیم. تا میومدم حرکت کنم ماشین خاموش میشد. داداشمم هی میگفت عیبی نداره، یه بار دیگه. تازه خیلی هم طلبکار بودم که کلاچ ماشین تو خرابه، وگرنه من خیلیم خوب بلدم! خاموش شدن ها به یه حدی رسیده بود که دیگه خودم غش کردم از خنده =)))) ولی آخرش یاد گرفتم وقتی میگه کلاچ رو آروم آروم انقدر بالا بیار تا صدای موتور عوض شه، ماشین بلرزه، دور موتور بیاد پایین یعنی چی. یعنی من کلاس خصوصی با داداشم میرفتم بهتر یاد میگرفتم.

 

هرشب هم مجبورم میکنه وقتی دارم توی کوچه دور دو فرمونه میزنم، جلو یا پشت ماشین چاله هست، پیاده شم نگاه کنم ببینم ماشین چقدر با دیوار یا چاله فاصله داره که اندازه ها دستم بیاد. یعنی قبلا همه ش میترسیدم بخورم به دیوار، هی میگفت نه آجی، برو عقب تر فاصله زیاده. من باور نمیکردم. جدیدا مجبورم میکنه خودم پیاده شم اندازه ها رو ببینم :)) و خب خیلی خوبه. چون تقریبا دارم میفهمم چی به چیه.

 

هرچی بیشتر یاد میگیرم، علاقه م به رانندگی هم بیشتر میشه ^.^

 

+الهی که بخواین و بشه :)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها